15:44؛ پشت لبتاپ نشستهام و منتظر شروع کلاسی هستم که ۴۴ دقیقه است تاخیر دارد . قرار بود ارائه داشته باشم :) یکطورایی خوشحالم که ممکن است کلاس برگزار نشود ، یکطورایی هم ناراحتم از بلاتکلیفی زیرا نمیتوانیم با استاد ارتباط بگیریم که کلاس هست ؟ نیست ؟ :) بچهها در گروه صحبت میکنند ، گمان میکنم کسی شمارهی استاد را ندارد .
دارم وسوسه میشوم فیلمهای ندیدهی داخل گوشی را بریزم در سیستم و بهجایش چندتا از انیمههای قبلیام را تماشا کنم ، محتویاتم یک عدد قسمت دوم one strange rock است که تقریبا تا نصفه دیدم و یک Batman Begins ِ نهصد مِگابایتی! ۳۰ دقیقه اولش را دیدم ، شاید برای من زیادی بزن بزن باشد ولی به حق آن ۹۰۰ مگی که پایش ریختم باید کامل تماشایش کنم :) مهمتر از آن ، پیشنهاد یک دوست است و نمیشود زمین گذاشت ! پس پشیمان میشوم و به خود وعده میدهم اگر کلاس کنسل شد ، میروم سراغشان انشاءالله .
15:57 ؛ همکلاسیهایم میگویند برویم ، تقریبا یک ساعت گذشته از زمانیکه کلاس میبایست شروع شود ، پس میرویم :)) من هم میروم فیلمهایم را ببینم :)
16:01 ؛ این هم جوهری بود از اکنون :)