loading...

بی قفس

بازدید : 530
دوشنبه 7 ارديبهشت 1399 زمان : 13:22

سلام :) فکر کنم اولین‌باره ابتدای یک پست سلام می‌دم :) چون‌که حس می‌کنم خیلی وقته نبودم ، با اینکه هرشب سر می‌زنم ولی نسبت به قبل حضور کمرنگ‌تری از خودم می‌بینم . با چالش مینیمالیسم دیجیتال آشنائی دارید ؟ :) ( بطور خلاصه یک چالش برای کنترل رفتارمون در برابر فناوری‌های گوناگون و فراوان امروز ) من این چالش رو شروع کردم و می‌خوام شرحِ ، تقریبا یک هفته در این چالش بودنم رو با شما به اشتراک بذارم :)

دانلود قانونی قسمت 5 هم گناه(قسمت پنجم هم گناه)1080 کامل
بازدید : 385
چهارشنبه 20 اسفند 1398 زمان : 15:27

چرا حس می‌کنم واقعی نبود ؟ خب ، حتی برای پدر هم اتفاقات اون روز واقعی بنظر نمیومد ، منکه تماشاگری بیش نبودم .می‌شد از یک‌جایی به بعد تا میانه‌های فیلم‌ تقریبا پیش بینی کرد چی می‌شه ، ازون پیش بینی‌هایی که با خودت می‌گی " خدا کنه اون شکلی نشه..." و می‌شه :)) و بنظرم از عناصری بود که جالبش کرده بود.‌ منو داره می‌بره تو فکر ، از‌ سری فکرهای بزرگ و چالش برانگیز ، و سوالایی که تو جیبم گذاشت و یک عطر منحصری داشت ، طوریکه در همون قالب همیشگی ، انگار چیز جدیدتری به نمایش میومد ، انگل.

دانلود جزوه حقوق جزای عمومی 2 مخصوص دانشجویان حقوق
بازدید : 554
چهارشنبه 13 اسفند 1398 زمان : 0:32

می‌توانستم ببینم‌ که گوشه‌ی آسمان ، نارنجی‌ رنگ شده ، بالاخره صبح شد ! خدا رو شکر ، حالا دیگه حتما یکی منو پیدا می‌کنه . بطری نوشابه که دو ، سه ساعت پیش از دستم‌ افتاده بود ، از لای شیار‌های صندلیِ چوبیِ ایستگاه ، دیده می‌شد ، مقداری نوشابه‌ی سیاه از آن بیرون ریخته بود و چند مگس داشتند از خودشان پذیرایی می‌کردند، انگشتانم هنوز ساندویچم را نگه داشته اند . دوباره دردِ عجیب خودش را میان قفسه‌ی سینه‌ام هل داد ، به سختی می‌توانم‌ نفس بکشم ، عرق سرد پیشانیم را خیس کرده .به پیراهنم چنگ می‌زنم. دوباره چشم‌هایم را می‌بندم و ناله می‌کنم ، اما چه ناله‌ای ، خودم هم صدایش را به سختی می‌شنوم‌ !

⭐خرید با تخفیف ویژه کرم مرطوب کننده 121 مدل AVOCADO حجم 75 میلی لیتر مجموعه 2 عددی 💯
بازدید : 856
دوشنبه 11 اسفند 1398 زمان : 10:07

امروز موقع تقسیم کارهای خونه ، من به مادرم گفتم اجازه بدهند تا من قفسه‌ی کتاب‌ها رو تمیز کنم ، و اینطوری کمتر از یک ساعت بعد ، من بین تَلّی از کتاب اینور و اونور می‌رفتم. عجیب بود که از بعضی از کتاب‌ها ۲ یا ۳ تا داشتیم و قرار شد یکی‌شو نگه‌داریم و بقیه رو بدیم کتابخونه . مقدار قابل توجهی هم کتاب قدیمی‌دیدم ، و نکته‌ی جالب کتاب‌های قدیمی‌قیمت‌هاشون بود :)) مثلا ۶۰۰ ریال :) از بین کتاب‌های قدیمی‌هم‌ اونایی که لازم نداشتیم ، کنار گذاشته شدند . بعضیاشونم من می‌گفتم می‌خونم و جا می‌دادم توی قفسه. دو تا " قورباغه‌ات را قورت بده !" پیدا کردم و یکی‌شو بردم تو قفسه‌ی خودم گذاشتم تا اینکه یک روزی من قورباغمو قورت بدم و این کتاب رو بخونم . " سنگی بر گوری " بطور عجیبی لای کتابا بود و اونم واسه خودم برداشتم :) " قصه‌های امیرعلی ۲ " هم یک گوشه فشرده شده بود و با دیدنش طعم خوبی اومد زیر زبونم و اونم بردم تا دوباره بخونم :)

خرید کاغذ دیواری لاکچری
بازدید : 397
پنجشنبه 7 اسفند 1398 زمان : 7:26

می‌دونید چرا بابانوئل کادوی بچه‌ها رو تو جوراب می‌ندازه ؟ یا چرا کالسکشو گوزن‌ها حمل می‌کنن؟ اصلا چی شد که تصمیم گرفت شب کریسمس برای بچه‌ها کادو بیاره ؟

سوالات ورودی آزمون مصاحبه علمی استخدامی دانشگاه فرهنگیان
بازدید : 289
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 2:46

به آسمان نگاه می‌کنم ، هوا ابریست و باد سوزناکی لباس‌هایم را تکان می‌دهد.دسته‌ی کیفم را در مشت میگیرم و بسوی ساختمانی که کلاس در آن برگزار می‌شود حرکت می‌کنم . کلاس ریاضی عمومی۲ ، استاد بنظر اکثر دانشجو‌ها جدی‌ است زیرا چشم آنها قادر به دیدن لبخند همیشگیِ استاد نیست ، اصولا چشم بیشتر انسان‌ها ظاهرِ جسم را می‌بیند اما من ... ببخشید ، چه داشتم می‌گفتم ؟آری ، کلاس ریاضی ، کلاس ۹۶ ، طبقه‌ی بالاست ، باز هم آن راه پله ،مجبورم از آن بالا بروم ، یعنی بالا رفتن بدون اینکه مفاصل پاهایم را حرکت دهم و با احتیاط از آن پله‌های تیز و شیب دار بالا بروم نیز امکان دارد ، فقط کافی بود بال‌های ... ببخشید ، چقدر راهرو شلوغ است باید سریعا خودم را به کلاس برسانم وگرنه غیبت می‌خورم‌ . با سرعت راهرو را طی می‌کنم و به پله‌ها می‌رسم ، بیشتر از ۲۰ تاست ؟ گمان نمی‌کنم ، شاید اگر پله‌های بعد از پاگرد که به راهرو طبقه دوم منتهی می‌شود را هم رویشان بگذاری ۲۰ تا بشود ، این فکر‌ها در ذهن بقیه دانشجو‌ها می‌آید ، شماره گر حسیه چشم‌ من تعداد دقیق ... آه چه قدر امروز پرحرف شدم ، پله‌ها را یکی یکی بالا می‌روم‌ ، سرم را بالا می‌آورم ، جلوی من ، یک دانشجوی دیگر ،چند پله بالاتر ، مشغول حرف زدن با دوستانش است ، راه پله هم شلوغ است و چند تای دیگر هم پشت سرم دارند بالا می‌آیند ، آن یکی که روبرویم بود ، دوستش چیزی‌ می‌گوید و خنده‌اش می‌گیرد ، وسط راه پله از خنده خودش را خم می‌کند و ناگهان پایش سر می‌خورد ، دارد به پشت‌ ، به سمت من سقوط می‌کند ، جزوه‌هایش از دستش می‌افتد ، شیمی‌ است ؟ آری ، بالای صفحه معادله عدم قطعیت‌هایزنبرگ را با خودکار سبز زِبرا نوشته و دورش ابر کشیده ، بک ابر سبز ! قبل از اینکه برگه‌های جزوه‌اش به زمین بیافتاد ، به من برخورد می‌کند ، من حتی دستم را به نرده‌ی کنار پله‌ها نگرفته ام ، یک دستم به کیفم و دست دیگرم به نرده‌ها نمی‌رسد ، یعنی اگر‌ کِش بیارمش...او به من برخورد می‌کند ، با شدت ! من دوست داشتم کلاس ریاضی را به موقع برسم... و هنوز هم دیر نشده ، در حالیکه دانشجوی بیچاره را با دست آزادم گرفتم ، پاهایم‌ بطور خودکار در حالت آهنی رفته و در موزائیک پله‌ی زیر پایم فرو رفته اند و آن را شکسته و خورد کرده است و از همه مهم تر باعث شد روی پله محکم شوم و روی بقیه سر نخورم‌ ! دانشجو را آرام روی پله رها می‌کنم ، خودش و بقیه متعجب تر از آن هستند که چیزی بگویند ، یا تشکری چیزی ! بهرحال من هم وقت شنیدنش را ندارم ، کلاس ریاضی ! با کمی‌فشار پاهایم را از موزائیک ترک‌خورده‌ی پله جدا می‌کنم و همینطور که بقیه ، راه را برایم‌ باز می‌کنند ، با احتیاط بالا می‌روم ، با چشمِ پشتِ سرم ، که اجزائش در بافت موهایم هست به پله‌ای که به آن خسارت وارد کردم نگاه می ‌کنم ، سر به زیر می‌اندازم و نچ نچ می‌کنم ، رد پاهایم اصلا شبیه انسان نشده ، انگاری صد تن وزن داشتم ! به گمانم لو رفتم‌ ،یعنی آنها می‌فهمند من یک‌رباتم؟ خوب، پس می‌شود دفعه‌ی بعد بجای استفاده از مفاصلم و با احتیاط طی کردن پله‌ها ، از حالت بال‌های پرواز ، استفاده کنم ‌.

باسابقه ترین باربری و بسته بندی دراهواز/تهران/اصفهان/کرج/باربری درآبادان/باربری درشوشتر/باربری دردزفول/باربری رفاه اهواز/باربری درماهشهر/09167329832
بازدید : 387
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 2:46

اولین کتابی بود که از آقای نادر ابراهیمی‌می‌خوندم ، فکر کنم نثرشون رو خیلی دوست دارم . شیرین می‌نویسند . و جناب صدرالمتالهین ، ملا صدرای شیرازی ، چقدر به موقع با شما آشنا شدم ، در چشم‌های پاکتون نگاه کردم و از قلبتون، جواب سوالمو گرفتم ^_^

باسابقه ترین باربری و بسته بندی دراهواز/تهران/اصفهان/کرج/باربری درآبادان/باربری درشوشتر/باربری دردزفول/باربری رفاه اهواز/باربری درماهشهر/09167329832

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 17
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 565
  • بازدید کننده امروز : 566
  • باردید دیروز : 625
  • بازدید کننده دیروز : 626
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2489
  • بازدید ماه : 2416
  • بازدید سال : 4068
  • بازدید کلی : 22419
  • کدهای اختصاصی