امروز دلم میخواست از صبح تا شب ، غروب آفتاب را تماشا کنم . دوست دارم به بیابان بروم ، روی ماسهها قدمبردارم و بعد حلقهی طلاییرنگِ کمرنگی را ببینم که تکان میخورد و دور پایم میپیچد . به او بگویم دلم برای خانهام تنگ شده ، دلم برای گلم تنگ شده :) .
خشن کی بودم من!؟😈 بازدید : 816
سه شنبه 5 خرداد 1399 زمان : 19:24